شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, :: 9:29 :: نويسنده : فهیمه
گمان نمی کنم این دستها به هم برسند دو دلشکسته ی در انزوا به هم برسند کدام دست رسیده به دست دلخواهش که دست های پر از عشق ما به هم برسند فلک نجیب نشسته است وموذیانه به فکر... که پیش چشم من این ، دوچرا به هم برسند شکوه عشق به زیرسوال خواهد رفت وگرنه می شود آسان دو تا به هم برسند
![]() ![]()
پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : فهیمه
یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم
یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی
تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم
مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟
نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم
خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی
یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم یه کم این حسّو باور کن که بی وقفه دوست دارم
یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من ![]() ![]()
چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, :: 9:16 :: نويسنده : فهیمه
تمـام این چـند سـال و اندی عــمرم بـه کــنار … ![]() ![]()
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 9:23 :: نويسنده : فهیمه
سکوت را ميپذيرم ![]() ![]()
چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, :: 12:22 :: نويسنده : فهیمه
(جبران خلیل جبران)
![]() ![]()
چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : فهیمه
آن گاه که خورشید نوازش گلها را ازیاد می برد وباران بارش محبت را فراموش می کند تو با دستان مخملیت احساسم را لمس کن وبا چشمان مهربانت برنگاهم محبت ببار ای کسی که یادآور روزهای خوب زندگی منی. ![]() ![]()
چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, :: 9:51 :: نويسنده : فهیمه
یکی می پرسد اندوه تو از چیست ؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ می نویستم برای آنکه باید باشد و نیست ![]() ![]()
سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:, :: 13:16 :: نويسنده : فهیمه
زندگی ما شاید مثل یک معما بود گرچه آخرش اول از نخست پیدا بود من اگر چه انسانی مثل دیگران بودم دل ولی پراز احساس و همیشه تنها بود روزهای عمرم بود که گذر نمود اما چشم پر امید من،روز به سوی فردا بود دربیان عشق خویش واژه ای نمی یابم من علاقه ام برتو... بله قد دنیا بود حرفهای تو مضامینی از ولی و اما بود گفتی ارزش دل را این زمان که می فهمد؟ قلب دیگران سنگی ،قلب من که دریا بود عشق ها همان عشق است بین لیلی و مجنون بین راه اگر ماندیم ،عیب از خود مابود ![]() ![]()
پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, :: 9:45 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
عشق مانند ساعتی شنی است که با قلب لبریز و با مغز تهی می شود . . هر کدام از ما چون فرشته ای با یک بال است . و تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم .
برای خواندن بقیه کلام عشق به ادامه مطلب بروید.
![]() ادامه مطلب ... ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
بی تو هیچم نماندی و تنهاترینم اکنون اشکهایم بدرقه راحت ![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
نگاهت راچه آسان از چشمانم گرفتی گوی که تو هیچ احساسی نداری ![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دیشب باران آمد گویی پیامی داشت بوی تورا می داد با خودم گفتم: او خواهد آمد اما باز هم نیامدی من ماندم و چشمانم که در انتهای خیابان تورا جستجو می کردند و پس از نیافتن تو چه مظلومانه گریستند و بی خواب رفتند ![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
درد مشترک باران می بارید.من وتو دست در دست هم بار تنهای کوچه را به دوش می کشیدیم تو رفتی و دستانم خالی است اکنون.من و کوچه غم نبودنت را چگونه به دوش بکشیم؟؟ ![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
( تمنا ) ببین امشب غزلهایم به پایت اشک میبارند / و در اندوه احساسم تمنای تو را دارند / ببین قربانی عشقت شده آن چشمهاییکه / به یاد عشق تو هرشب غزل خوانند و بیدارند
![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:13 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
عاشم ای عزیزم بی تو تنهام عزیزم آغوشت گرمای دلم عزیزم بودنت عمر دوباره من عزیزم ![]() ![]() ![]() |